iran
iran
الکساندر پوشکین می‌گوید «دانش و هنر از هر سرزمینی برخیزد و متعلق به هر قومـی که باشد، از آن همـه جهانیان است» با این وجود نمی‌توان از تاثیــر تمــدن و علـم در اعتبار بخشیدن به هر نژاد و ملتی غافل ماند. وقتی صحبت از دانش‌هایی چون پزشکی، فلسفه و ریاضیات در زمان باستان می‌شود می‌بینیم که کشورهایی چون یونان خود را سردمدار علوم در جهان می‌دانند، در حالیکه با نگاهی گذرا بر سیر علم و دانش در ایران و یونان و مقایسه این دو کشور بر طبق مدارک مستند در می‌یابیم که یونانیان در حقیقت وام‌دار ایرانیان بوده‌اند. مردم ایران در هیچ دوره‌ای از تاریخ از کسب علم و دانش غافل نبوده و همواره دانشمندان بزرگی را در رشته‌های مختلف علمی به جهانیان معرفی کرده‌اند. ما بر آن نیستیم که همه علوم را به ایرانیان نسبت دهیم، ولی به سادگی نمی‌توان این حقیقت را فراموش کرد که ملتی که هم اکنون خود را بنیان گذار طب، حکمت و فلسفه در دنیا می‌داند، در دوره‌ای از تاریخ، اقدام به گرته برداری بی‌رحمانه از دانش و حکمت ایرانی کرده است. براساس سنگ‌نبشته‌ای که بدست آمده، سابقه پزشکی در ایران به ۶۰۰۰ تا ۸۰۰۰ سال پیش می‌رسد. بنابراین به جرأت می‌توان گفت آنچه که طب یونانی نامیده می‌شود، ایرانیان به یونانیان آموختند. چرا که در سال ۷۰۰ پیش از میلاد هیچ اثری از علم و فرهنگ در یونان مشهود نبود با این حال ۹۰۰ سال بعد یعنی سال ۲۰۰ پس از میلاد، یونانیان چنان در علم پیشرفت کردند که بقراط توانست رساله‌هایی در دانش پزشکی برشته تحریر درآورد. بقراط که او را پدر علم پزشکی می‌نامند در روزگار اردشیر یکم می‌زیسته است که در آن زمان دانش پزشکی در ایران، مصر و تا حدودی بابل شکوفا شده بود.جالب است که اروپاییان خود را واضع همه دانشها می‌دانند و همه پدران را از میان یونانیان کشف کرده‌اند! برای نمونه هرودت را “پدر تاریخ” می‌دانند اما در حقیقت تاریخ نویسی نوین را ایرانیان ابداع کردند که نشانهء روشن آن سنگ نبشته‌ی بیستون است. افلاطون که خود از فلسفه و حکمت ایرانیان برداشت کرده است، در مورد آموزش پسران شاهان هخامنشی می‌نویسد: “پسران شاه را از چهارده سالگی به آموزگاران می‌سپارند. مغان نیز جزء آموزگاران هستند، چرا که داناترینشان دانش مغان را می‌آموزد”. به نوشتهء سیسرون “هیچ کس نتواند شاه پارس شود مگر آن که دانش مغان را فرا گرفته باشد”. دانش مغان عبارت بود ازفلسفه، استدلال، منطق و پزشکی. چنانچه بخش‌های زیادی در اوستا به دانش پزشکی پرداخته است. در کتاب تاریخ پیامبران وشاهان آمده: اسکندر بزرگان سرزمین ایران را بکشت، شهرها و قلعه‌ها را ویران نمود وسرزمین آنها را به روش ملوک الطوایفی تقسیم کرد و دانشهای نجوم، پزشکی، فلسفه و کشاورزی را پس از آنکه به زبانهای سریانی و سپس یونانی بر گردانید، به مغرب برد.” تاریخ پزشکی در ایران باستان: کلمه پزشک از واژه‌ی «بیشه زه» به معنای «آسیب زدا» گرفته شده است. این واژه در زبان پهلوی به «بیشه زک» و بعدها به پزشک تبدیل شد. در اردیبهشت یشت پزشکان به ۵ دسته تقسیم می‌شدند. ۱- داتو بیشه زه یا دادپزشک: پزشکانی بودند که در زمان شیوع بیماری‌های واگیردار، مردم را با اصول بهداشت آشنا می‌کردند. جالب است که آن زمان، بین سطوح بهداشت و درمان به مرحله پیشگیری بیش از درمان اهمیت می‌دادند، چنانچه می‌بینیم قبل از تمام پزشکان به داتو بیشه زه اشاره شده است. ۲- کرتو بیشه زه یا جراح: پزشکانی بودند که مسیول بستن استخوان‌های شکسته، اصلاح جابجایی استخوان، دوختن و قطع کردن عضو آسیب دیده بودند. به گواهی شاهنامه، قدیمی‌ترین عمل جراحی در تاریخ، عمل سزارین بوده است که توسط آن رستم از رودابه زاده می‌شود. بیــاور یکی خنجـــر آبگــــون یکـــی مـرد بینا دل و پر فســون نخستین به می ماه را مست کــن ز دل بیـــم و اندیشه را پست کن تو بنگر که بینا دل افسون کند ز صنـدوق تا شیــر بیرون کند بکـافد تهیــگاه سـرو سهــــی نباشـد مــر او را ز درد آگهــی و زو بچه شیـــر بیــرون کشـد همـــه پهلـوی ماه در خون کشد و زان پس بدوز آن کجا کرد چاک ز دل بیرون‌کـن ترس و تیمـار باک گیاهی که گویم تو با شیر و مشک بکوب و بکن هرسه در سایه خشک بســای و بیـالای بر آن خستگیش ببیـنـی هم اندر زمان رستـگیش بر آن مال از آن پس یکی پر من خجسته بود ســایه‌ی فـر مـن در این نه بیت تمام روش‌های سزارین از بدنیا آمدن فرزند تا دوختن برش جراحی و مداوای آن شرح داده شده است. این روش از ایران به یونان برده شد و بعداً ژولیوس سزار، سردار بزرگ رومی به همین روش به دنیا آمد. از آنجاییکه سزار با وجود تعلقش به خانواده‌ی اشراف، در سیاست جانب مردم را می‌گرفت و در جنگ داخلی که میان اشراف و عوام در روم جریان داشت، به طرفداری از توده مردم برخاست، در بین مردم محبوبیت خاصی پیدا کرد و روش زایمان وی به نام سزارین معروف گردید. در صورتیکه سزاوار بود این روش رستمین نام بگیرد.کما اینکه در خیلی از روستاهای ایران به این عمل رستمزایی می‌گویند. چندی پیش جمجمه دختر سیزده ساله‌ای در شهر سوخته کشف گردید که سابقه جراحی جمجمه در ایران را به پنج هزار سال پیش برگرداند. پیش از کشف این جمجمه، طولانی‌ترین جراحی‌ها بر روی جمجمه در ایران باستان، جراحی‌هایی بود که با اهداف جادویی و آیینی هم بر روی مردگان و هم زندگان صورت می‌گرفته است. کشف این جراحی که برای درمان بیماری هیدروسفال انجام شده بود، سابقه اینگونه جراحی‌های درمانی را چند هزار سال عقب‌تر برد. ۳- اشو بیشه زه یا اشو پزشک: به پزشکانی گفته می‌شد که بوسیله اشویی (راستی و پاکی) آسیب زدایی می‌کردند. در شاهنامه فردوسی از نوش دارو، زخم‌بندی و بخیه زدن زخم‌های عمیق خنجر، تیر و شمشیر سخن زیاد به میان آمده است. «سینای حکیم‌پور» پسر «اهوم ستوت» پزشکی بود که در دوره‌ی خود از نظر حکمت و دانش بی‌نظیر بود و شاگردان زیادی را آموزش داد. هم او بود که در شاهنامه با نام سیمرغ مظهر عقل، دانایی، توانایی شهرت یافت. کسی که رودابه را به هنگام زاییدن رستم از درد رهاند، زال پهلوان نامدار شاهنامه را پروراند و همواره یاریگر او در لحظات سخت زندگی بود. رهنمون‌های او هم پزشکی بود و هم ایزدی و هر گره کوری را می‌گشود. انتخاب نام سیمرغ برای سینای حکیم پور به دلیل شباهت نقش پزشک در میان انسان‌ها با سیمرغ در میان پرندگان بوده است. سیمرغ در ادبیات فارسی دارای شهرت می‌باشد و مدت‌ها نه تنها در نزد ایرانیان باستان دارای تقدس و ارزش خاصی بوده، بلکه در فرهنگ و رسوم ایرانیان پس از اسلام نیز جایگاه ویژه‌ای داشته است. در منطق الطیر عطار، سیمرغ راهبر، رهبر و جلوه‌گاه وحدت مرغان دیگر است. عطار در سیمرغ به عنوان پزشک بزرگی یاد کرده که شاگردان زیادی داشته و به آنها فلسفه و پزشکی می‌آموخت، سپس شاگردان او در سراسر جهان پراکنده شدند و به آموزش پزشکی و درمان پرداختند. شهاب الدین سهروردی در رساله «سفیر سیمرغ» می‌گوید: «سفیر او خفتگان را بیدار کند، سایه او درمانگر دردها و رنجهاست». کلمه سینا از واژه «سینه» گرفته شده که همان سیمرغ است. ۴- اورو بیشه زه یا اورو پزشک: به آن دسته از پزشکانی اطلاق می‌شد که از خواص گیاهان آگاه بودند و به روش گیاه درمانی طبابت می‌کردند- نخستین پزشکی که توسط گیاه بیماران را درمان کرد، پور آبتین بود. در بندهش آمده است «هر بیماری را یک گیاه درمان بخش است و هر دارویی را آفریدگان برای از بین بردن درد می‌خورند. یزدان پاک ده هزار گیاه درمان بخش به سود بشر آفرید و به آن خاصیت شفا دهندگی داد». اهورا مزدا فریدون را از خواص نباتات و گیاهان درمان بخش آگاه کرد و او نیز اسرار گیاهان را به بقیه آموخت. آریایی‌ها گیاه «هوم» را به عنوان مفیدترین و مهمترین گیاه گیتی می‌شناختند. «هوم» نام پزشکی بزرگ و کاشف گیاه «هوم» بوده که به نام خودش معروف شده است. این گیاه دارای ساقه‌ی کوتاه و پر گره بوده که شیره سفیدی داشته و در کوه‌های ایران و افغانستان می‌روییده است. ساقه آن را موبد به هنگام تلاوت آیات اوستا می‌کوبیده، شیره آن را با آب زر مخلوط می‌کرده و همه به عنوان اکسیر جاودانگی از آن می‌نوشیده‌اند. این گیاه به واسطه خواص بی‌شمارش مقدس شمرده شده است و جمشید، فریدون و ترت که هر سه پدران پزشکی ایران به شمار می‌آیند، از آن برای تسکین و درمان دردها استفاده می‌کردند. هشتاد نوع داروی گیاهی و عصاره‌های میوه‌ای در دانشگاه گندی شاپور به کار می‌رفت. ایران از مهمترین کشورهای گیاه پزشکی به شمار می‌آمده و در کتاب‌های عربی و یونانی نام ایرانی گیاهان باید نوشته می‌شد. ۵- مانتره بیشه زه یا مانتره پزشک: این نوع درمان (که اتفاقاً این روزها بسیار به آن توجه شده است) بوسیله مغان فرزانة مادستان انجام می‌شد. مغی که مانتره درمان می‌کرد، چنانکه در یسنای ۹ و۴۴ و ۳۱ آمده است “اهوبیش” نام دارد که به معنای “درمانگر زندگی” است. (اهو: زندگی، بیش: پزشک) همین واژه بعدها به “پزشک زندگی” برگردانده شد. “مانتره درمانی” از ویژگی پزشکی مغان بود. در ایران باستان به حجامت اهمیت زیادی داه می‌شد. می‌توان گفت علم طب سوزنی منشعب شده از حجامت است. اصول طب سوزنی و حجامت از آنجا گرفته شد که در عصر قبل از تاریخ، متفکران متوجه شدند که وقتی سربازان در میدان جنگ مورد اصابت چاقو، نیزه و شمشیر قرار می‌گیرند و زخمی بر می‌دارند، بسیاری از بیماری‌هایشان بهبود می‌یابد. این کشف بزرگ به آنها آموخت که با فرو بردن سوزن و تیغ زدن می‌توان برخی از امراض را شفا بخشید و به همین علت دو هزار و ششصد سال قبل از میلاد مسیح سوزن‌های فلزی و شاخ‌های حجامت در ایران و چین وارد اصول مداوا گردیدند. پزشکان سنتی ایران نقاط متعددی از بدن را برای حجامت پیدا کرده و هر ناحیه را برای معالجه یک بیماری مخصوص، حجامت می‌کردند. چینی‌ها نیز در بدن انسان ششصد نقطه‌ی اسرار آمیز شناسایی کردند که با تحریک آن نقاط به مداوای دردهای متفاوت می‌پرداختند. در زمان باستان بزرگترین دانشگاه جهان که بتوان حتی آن را با معیارهای امروزی تطبیق داد، به نام گندی شاپور در اهواز بنا گردید. این دانشگاه در زمان شاپور اول ساخته شد و تا سه قرن پس از اسلام هم به حیات خود ادامه داد. گفته می‌شود که بر سر این دانشگاه نوشته شده بود “فضیلت و دانش برتر از زور بازو و نیروی شمشیر است”. در مورد بزرگی و گنجایش آن چیزی نمی‌دانیم ، فقط می‌دانیم که تمام علوم آن زمان در این دانشگاه تدریس می‌شده، اما بیشتر شهرت این دانشگاه در جهان، به خاطر سطح علم پزشکی در آن است و بیمارستان‌هایی وابسته به این دانشگاه اداره می‌شد. دانشکده‌ای برای نجوم و رصدخانه هم در کنار آنها بوده است، زیرا علم ستاره‌شناسی برای درمان استفاده می‌شد. مکتب پزشکی دانشگاه گندی شاپور دنبال رو مکتب پزشکی یسنایی- مغانی مادستان ایران زمین بود و بوسیله‌ی مغان فرزانه اداره می‌شد. این دانشگاه در دوره‌ی انوشیروان به معروف‌ترین دانشگاه جهان تبدیل شد. قوانین پزشکی در ایران باستان در ایران تشکیلات منطقی وجود داشت و پزشکان از قوانین و دستورهای واحدی پیروی می‌کردند. وزیر بهداشت و درمان «دروستبد» نام داشت. به کسانی که آمار پزشکی می‌گرفتند یا در تاریخچه بیماری‌ها تحقیق و تفحص می‌کردند «آتروان» می‌گفتند. پزشکان باید هنگام کار با پارچه‌ای تمیز جلوی دهان و بینی خود را می‌بستند که به آن «پنام» می‌گفتند. رعایت بهداشت آب، خاک، هواو محصولات کشاورزی و از بین بردن تمام آلودگی‌هایی که می‌توانستند سبب بیماری شوند، بر عهده حکمرانان بود. یک پزشک باید نیک آموخته و در فن خود مهارت کامل داشته باشد، از ویژگی داروها کاملاً آگاه بوده و پیوسته در پی کامل کردن دانش خود باشد. به شکایت بیمار گوش کند و در شناسایی و افتراق دردها استاد باشد. همچنین پزشک باید شیرین زبان، نجیب، صبور، قانع، فروتن و قابل اعتماد باشد. محل زندگی، وضع لباس و خوراک پزشکان باید خوب، کافی و تمیز باشد. هر یک دارای یک اسب تندرو باشند تا در هنگام خطر به کمک بیمار بشتابند. پزشک باید به مقدار زیاد دارو و وسایل همراه خود داشته باشد. مزد پزشک بستگی به طبقه اجتماعی بیمار داشت و مردم حق درمان را بنا به میزان توانایی خود می‌پرداختند. حق درمان پادشاه و خانواده سلطنتی یک درشکه چهار اسبه، روسای لشکری، استاندار و فرمانداران درشکه یک اسبه، بازرگانان یک شتر، کشاورزان یک گوسفند و یا معادل آن سکه‌های رایج و مردم تنگ دست، رایگان درمان می‌شدند. یک پزشک هرگز نباید برای مزد بیشتر دوره درمان را افزایش دهد. قوانین پزشکی ایران باستان را الگود (تارخ پزشکی ایران) با فرمان پرآوازه «حمورابی» بابلی سنجیده است. دلیل این امر تعیین حق درمان، دادن جواز کار به پزشکان و مجازات پزشکانی بود که مرتکب خطا می‌شدند. تاریخ پزشکان ایرانی بر استواری پایه‌های فرهنگی و علمی این مرز و بوم حکایت دارد. در موزه ملی، تاریخ علوم پزشکی ایران گوشه‌ای از افتخارات نام آوران این علم را در بخش‌های مختلف از جمله انسان شناسی، مردم شناسی، اسناد خطی و نسخ پزشکان، کحالی (چشم پزشکی)، داروخانه نظامی، پزشکی و دامپزشکی می‌توان دید.
نوشته شده در تاريخ شنبه 24 تير 1391برچسب:, توسط مهرداد تولایی |
مدارک تاریخی و باستان شناسی مربوط به هزاره سوم پیش از میلاد از رونق تجارت بین نواحی مختلف خلیج پارس حکایت می کند. به عبارت دیگر خلیج پارس یکی از راههای دسترسی سومریها و اکدیها به دیگر نقاط به شمار می رفته است. آنان این آبرا ه مهم را به نام دریای خورشید طالع می نامیدند و به نظر می رسد از آن به عنوان مسیر ارتباطی با هندوستان و دیگر مناطق همجوار استفاده می کرده اند. سواحل و بنادر خلیج پارس به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی و سهولت دستیابی، از قدیمترین ایام به عنوان ایستگاه های تجاری مورد توجه قرار داشته اند و کشتیرانی در آن به اسانی صورت می پذیرفته است. قایقهای اولیه دست ساز سومری می توانسته در حاشیه کرانه های خلیج پارس و بدون ترس و واهمه از سرگردانی در دریا در طول سواحل آمد و شد کرده و در این دریا حرکت کنند و حتی هنگام دور شدن از ساحل با بهره گیری از دورنمای کرانه ها و یا رویت جزایر کوچک و بزرگ که در سراسر خلیج پارس پراکنده اند مسیر خود را به راحتی پیدا کنند. مسافران دریا به دلیل نزدیکی سواحل و جزایر به همدیگر و امکان توقف گاه به گاه در این مناطق، نیازی به ذخیره سازی غذا و آب در قایقها نداشتند و از این رو جابجایی در خلیج پارس به آسانی انجام می پذیرفت. خلیج پارس در دوره هخامنشیان: پیروزی ماد ها برآشوریها و فتح سرزمینهای مجاور دریای مدیترانه و پس از آن ضمیمه شدن لودیه و بابل و ایالتهای غربی آسیای صغیر به حکومت هخامنشیان نویدبخش دروه ای جدید از تبادلات اقتصادی و تجاری بود که بنادر و جزایر خلیج پارس در آن سهم عمده ای را بر عهده داشتند. گسترش رو به افزایش مرزهای ایران از دوره مادها به این سو و توسعه آن به طرف دریای مدیترانه، توجه هر چه بیشتر پادشاهان ایران به دریانوردی و امور تجارت دریایی را بیش از پیش افزایش داد. از این میان پادشاهان هخامنشی توجه ویژه ای به خلیج پارس و بنادر و جزایر آن از خود نشان دادند به گونه ای که ایران در تمام طول دوره هخامنشی مالک مطلق و بلامنازع کرانه های شرقی دریای مدیترانه و خلیج پارس و حوزه اقیانوس هند باقی ماند و حتی در فواصل کوتاهی از 525 تا 428 قبل از میلاد و از 345 تا 332 قبل از میلاد مالک الرقاب و فرمانروای مطلق دریای مدیترانه هم شد. ایرانیان و بویژه پارس ها مدتها پیش از روی کارآمدن هخامنشیان کرانه های خلیج پارس را می شناختند و بسیاری از طوایف و تیره های ایرانی از جمله بومیان منطقه به شمار می آمدند. بندر آباد و پر رونق لیان در نزدیک بوشهر کنونی، یکی از باراندازهای مهم ایلامی، در دوره کوروش هخامنشی نیز مورد استفاده قرار می گرفته است و چنان اهمیتی داشته که پادشاه ایران در نواحی پس کرانه ای آن، قصر باشکوهی ساخت که بقایای آن در نزدیکی برازجان پابرجاست. استرابو و اریان از این کاخ باعنوان Taoce یاد کرده اند، نام این شهر در الواح گلی پارسه «تخت جمشید» باعنوان Tamukan ثبت شده است. از محتوای این الواح بر می آید که تعداد زیادی کارگر جهت برداشت محصول اعزام شده اند. آرامگاه های دوره اولیه هخامنشی در نواحی پس کرانه ای خلیج پارسی شاهدی دیگر بر این مدعا است. در گنجینه نفیس زیورآلاتی که در محل پاسارگاد به دست آمده مروایدهای غلطانی دیده می شود که ساحل نشینان خلیج همیشه پارس به رسم هدیه به دربار تقدیم می کردند. آشنایی ایرانیان با دریانوری و سکونت آنان در سواحل خلیج پارس باعث شد تا به اهمیت تجارت دریا پی ببرند و از دوران حکومت کوروش اقداماتی را در جهت تسهیل بازرگانی به انجام رسانند این اقدامات با روی کار آمدن داریوش در سال 522 قبل از میلاد وارد دوره ای تازه شد، سه اقدام اساسی داریوش در سالهای نخستین حکومت، تأثیر بسیار مهمی بر ساحل نشینان خلیج پارس و تجارت دریای آن بر جای گذاشت، نخستین آن آرام کردن ایالتهای پس کرانه ای خلیج پارس در سال 520 میلادی دومین اقدام فتح هند و سواحل آن در سال 517 قبل از میلاد و اعزام یک گروه اکتشاف دریای به خلیج پارس و اقیانوس هند و دریای سرخ بود و سومین اقدام او حفر کانال سوئز در سال 497 قبل از میلاد و اتصال خلیج پارس به دریای مدیترانه از طریق ایجاد یک آبراه بزرگ در مصر را می توان نام برد. اقدامات داریوش در جهت تسهیل امور تجارت دریایی نخستین تأثیراتش را در رشد و آبادانی و رونق خلیج پارس و جزایر و بنادر آن بر جای گذاشت. با حفر کانال سوئز کشتی ها و دریانوردان خلیج پارس نی توانستند کارهای خود را به طور مستقیم به بنادر دریای مدیترانه حمل نمایند و از آن طرف نیز فراورده های مورد نیاز خود را تأمین کنند. این نیز گفتنی است که داریوش شخصاً به خلیج پارس سفر کرد و دستورات لازم را برای توسعه و رونق بنادر آن صادر نمود، فتح سرزمین هند سبب ایجاد روابط بازرگانی با بومیان این نواحی شد و کشتیهای کوچک بین دهانه رود سند و خلیج پارس به سهولت رفت و آمد می کردند. از دیگر سو اسناد و مدارک تاریخی نشان می دهد که هدف اصلی داریوش از حفر کانال سوئز در وهله نخست رونق بخشیدن به تجارت بنادر خلیج پارس و در مراحل بعدی تفوق دریایی بر مدیترانه و سهولت حمل و نقل در پادشاهی بزرگ ایران بوده است. او با درایت و هوشیاری توانست با این اقدام شایسته، مسیر حمل و نقل کالاها را که قبلا از بنادر شمالی خلیج پارس به بابل و سپس به نواحی شرقی مدیترانه و یونان می رفت، به نفع بنادر پایین دست خلیج پارسی تغییر بدهد. به عبارت دیگر حفر کانال سوئز موجب وارد آمدن خسارات زیادی به بابل و دیگر شهرهای مسیر زمینی تجارت خلیج پارس به سواحل مدیترانه می شد. در یک نتیجه گیری کلی می توان گفت که باوری کار آمدن هخامنشیان و توسعه قدرت آنان به سواحل مدیترانه و دریای سرخ، لزوم توجه به تجارت دریای و بویژه سواحل و بنادر خلیج پارس بیش از پیش مطرح شد اقدامات کورش-داریوش و خشایار شاه در ایجاد امنیت در نواحی ساحلی و تسهیل مراودات اقتصادی بین سواحل نیز موجب آبادانی و رونق این مناطق گردید. به عبارت دیگر سواحل خلیج پارس در دوره هخامنشیان بر رقبای خود یعنی بنادر و سواحل مدیترانه پیشی گرفته و با حفر کانال سوئز این بنادر و شهرهای خلیج پارس بودند که توانسته در سایه امنیت به دست آمده در شاهنشاهی هخامنشی سهم عمده ای را در تجارت دریای بین المللی بر عهده گیرند. پادشاهان هخامنشی بویژه داریوش اول به خوبی بر اهمیت دریای خلیج پارس و نواحی مجاور واقف بودند و شناسایی و اکتشاف مناطق دریای برای داریوش از چنان اهمیتی برخودار بود که به دستور او نخستین هیأت اکتشافی سواحل و بنادر خلیج پارس و هند به کرانه ها و جزایر و بنادر اعزام شد. فرمانده گروه اعزامی پس از بازگشت خود به یونان، اطلاعات خود را از این سفر دریایی در کتابی به عنوان Periplus یا گردش با کشتی جمع آوری کرد و این دفتر منشأ تمامی آگاهی یونانیان از شرق شد و همچون نمونه ای عالی از یک گزارش جغرافیایی، مورد تقلید و توجه جغرافی نویسان بعدی قرار گرفت. داریوش اول پس از تسخیر ایالت سند و هنگام بازگشت به ایران، به Scylax یکی از فرماندهان خود- از اهالی شهرcaryande بندری در یونان آسیا در کاریه- مأموریت داد که با چند کشتی جنگی ایرانی، سراسر سواحل کشور جستجو کرده درباره آن گزارشی تهیه کند. کاریه یکی از شهرهای جنوب غربی آسیای صغیر همانند فنیقیه بخش اعظم ملوانان و دریانوردان هخامنشی را تأمین می کرد. گروه بزرگی از اهالی کاریه توسط داریوش به خلیج پارس منتقل شدند تا در آنجا به فعالیت دریانوردی بپردازند. در پاییز سال 515 قبل از میلاد Scylax سفر تحقیقاتی خود را از گنداره «قندهار» آغاز کرد. او از طریق رود کابل به سمت جنوب تا اقیانوس هند پیش رفت و پس از رسیدن اقیانوس هند در ادامه مسیر خود خلیج پارس و سواحل جنوبی بلوچستان-مکران را تا بندر خرمشهر کنونی مورد تفحص قرار داد، از آنجا به دریای سرخ رفت و توانست شبه جزیره عریستان را دور بزند و پس از زمان زیادی مسافرت دریای به ساحل مصر و کانال سوئز رسید. او گزارشی را برای داریوش اول تنظیم نمود. متأسفانه اصل این گزارش از بین رفته «احتمالاً». اما هکاتئوس ملطی از آن در اثر جغرافیایی خود استفاده کرده است و هرودوت و دیگران از آن منبع نقل قول کرده اند. داریوش پس از آن ناخدای کاریه ای را مأمور کاوش و اکتشاف دریای سیاه و دریای کاسپین کرد، شواهد نشان می دهد که ظاهراً Scylax حتی سواحل شمال آفریقا را تا تنگه جبل الطارق نیز پیموده است. داریوش از اولین اقدام خود قطعاً اهداف عملی را در نظر داشته است. هرودوت هوشیارانه در این مورد می نویسد: داریوش درباره آسیا هر چه مهم بوده است کشف کرده. این جمله مورخ یونانی، نشانگر قدرت بی چون و چرای ایرانیان در گذرگاه های زمینی و دریایی آسیا است و شواهد نشان می دهد که در این رهگذر هرگز نباید نقشی ساحل نشینان خلیج پارس و بنادر و جزایر آن را نادیده گرفت.
نوشته شده در تاريخ شنبه 24 تير 1391برچسب:, توسط مهرداد تولایی |

                                          کشتی‌سازی

 فرهنگ فنی و مهندسی ایرانیان از دیدگاه دریانوردی و کشتی‌سازی بسیار غنی و پربار است. آب‌های دریای پارس، دریای عمان، و اقیانوس هند، همچنین رودخانه‌های جنوب غربی ایران، از دیرباز پهنه دریانوردی و دریاپویی ایرانیان بوده‌است. در شاهنامه فردوسی، چندین بار، از کشتی‌سازی و کشتی‌رانی ایرانیان، سخن رانده شده‌است. قدمت و پیشینه این رشته از دانش و فن مهندسی ایرانیان را از سروده‌های فردوسی می‌توان دریافت. فردوسی از جمشید، پادشاه پیشدادی، به عنوان نخستین انسانی که هنر غواصی و صنعت کشتی‌سازی و دریانوردی را به دیگران آموخت، نام برده‌است. می‌توان دریافت که دانشمندان ایرانی در دوره تابندگی نژاد آریا که در شاهنامه فردوسی به نام دوره پادشاهی جمشید نام برده شده‌است، موفق به اختراع کشتی و فنون دریانوردی و دریاپویی شده‌اند. گذرکرد زان پس به کشتی بر آب ز کشور به کشور برآمد شتاب کشتی‌رانی در آب‌های ایران از دیرباز انجام می‌شده و با توجه به این سنت دریانوردی، نیاز به کشتی‌سازی و سودجستن از ابزارهای دریانوردی در ایران وجود داشته‌است. نخستین کشتی‌هایی که در رودخانه‌های میان‌رودان آمدوشد می‌کردند، به شکل‌های گوناگون ساخته می‌شدند و ابزار حرکت دادن آنها پارو بوده‌است. نبردناوهای ایرانی در زمان هخامنشیان، بزرگ‌ترین کشتی‌های جنگی زمان خود بودند که سه ردیف پارو زن و بادبان داشتند و با سرعت ۸۰ میل دریایی در روز حرکت می‌کردند. هر نبردناو شامل ۲۰۰ جنگجو بود که ۳۰ نفر از آنها سربازان زبده پارسی، تکاور، بوده‌اند. نیروی دریایی ایران در زمان ساسانیان نیز، قدرت مطلق در دریای پارس و اقیانوس هند بوده که زیر بنای فرهنگ دریانوردی و دریاپویی مسلمانان را تشکیل داد

                                          استرلاب

استرلاب astrolabe، ابزاری بوده که در جهان باستان برای تعیین وضعیت ستارگان نسبت به کره زمین به کار می‌رفته‌است. استرلاب، در سه گونه استرلاب خطی، استرلاب صفحه‌ای و استرلاب کروی ساخته می‌شده‌است. قطعات استرلاب نسبت به یکدیگر حرکت کرده و می‌توانستند جهت ستارگان، ارتفاع جغرافیایی آنها و فواصل نسبی را مشخص نمایند. استرلاب در دریانوردی، برای جهت‌یابی به کار می‌رفته‌است. استرلاب‌های ایرانی از برنج و آلیاژهای دیگر مس ساخته می‌شده‌اند. هرچند پاره‌ای مورخان اختراع اولیه استرلاب را به یونانیان و فنیقیان نسبت می‌دهند، اما سهم اندیش‌ورزان ایرانی در اختراع انواع گوناگون استرلاب و تکامل و افزودن بخش‌های مختلف آن، انکارناپذیر بوده و از سوی تمامی تاریخ‌نگاران ثبت شده‌است

                                           نقشه‌برداری

از دوران‌های پیشین در ایران‌زمین کارهای مهندسی با سودجستن از ابزارهای مساحی و پیاده کردن نقشه انجام می‌گرفته‌است. نقشه‌برداری از سواحل و تعیین مسیرهای ایمن دریایی، به ویژه در نقاط کم‌عمق، از وظایف نیروی دریایی ایران بوده‌است.

                                   ابزارهای اندازه‌گیری

تراز (تئودولیت) تراز شاهینی، که نخستین نوع تئودولیت به شمار می‌آید توسط کرجی مخترع و دانشمند ایرانی، اختراع شده‌است. این دستگاه شامل صفحه‌ای مدرج بوده که به وسیله زنجیری از میله‌ای آویزان می‌شده‌است. با تعیین امداد افقی می‌توان مستقیم اختلاف ارتفاع بین دو نقطه را از روی درجه‌بندی آن تعیین نمود.

                                   شاخص خورشیدی

پیشینه تعیین تغییر زمان از طریق اندازه‌گیری سایه آفتاب به زمان باستان برمی‌گردد. در آغاز، شاخص‌های خورشیدی، ویژه اندازه‌گیری زمان و حرکت خورشید، از سایه ساختمان‌ها و درختان تشکیل می‌شده‌است. به‌تدریج، با گذشت زمان از ابزارهایی که به صورت شاخص قائم بر روی صفحه‌ای قرار داده می‌شده ساخته شدند. شاخص‌های آفتابی معمولاً ارتفاع خورشید و عرض جغرافیایی روزانه را مشخص می‌نمودند. علاوه بر این شاخص‌ها شواهدی هم در دست است که ایرانیان از ابزارهای آفتابی دیگری برای مشخص نمودن طول جغرافیایی و جهت سود می‌جستند. در دوران اسلامی، دریانوردان ایرانی، برای مشخص نمودن جهت مکه، جهت انجام وظایف مذهبی روزانه، در هر نقطه شاخص‌هایی ساخته بودند. در این ابزار یک شاخص آفتابی قائم نصب شده که زمان را مشخص می‌کرده و آنگاه با گرداندن آن ابزار در امتداد مدار، جهت مکه کاملاً مشخص می‌شده‌است.

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 29 تير 1391برچسب:, توسط مهرداد تولایی |

قطب نما

 
در مورد اختراع قطب‌نماروایت‌های زیادی وجود دارد. تنی چند از دانشمندان آن را به چینی‌ها و یا حتی ایتالیایی‌ها نسبت می‌دهند. اما بیشتر دانشمندان همداستانند که قطب‌نما به وسیله ایرانیان ساخته شده‌است. قطب‌نمای ایرانی برخلاف قطب‌نمای چینی که ۲۴ جهت داشت، دارای ۳۲ جهت بوده‌است. عدد ۳۲ علاوه بر نشان‌دادن دقت بیشتر قطب‌نمای ایرانی، نمایانگر آشنایی ایرانیان با اعداد در مبنای ۲ و دانش ریاضی پیشرفته آنان است. در افسانه‌های کهن ایرانی آمده‌است که اسفندیار رویینبه هنگام حرکت برای نبرد با اژدها از پیکانی آهنین سود می‌جسته، که همواره جهت ثابتی را به او نشان می‌داده‌است. در دوران نخستین اسلامی، قبله‌نماتوسط ایرانیان به قطب‌نما افزوده شد تا همواره و در هر وضعیتی بتوان جهت درست قبله را پیدا نمود. ایرانیان از این اختراع استفاده کامل نموده و آن را به دیگر مسلمانان شناساندند. نام‌های فارسی اجزای قطب‌نما در زبان عربی شاهد تاریخی مسلمی است که کاربرد قطب‌نما از طریق ایرانیان به دست دیگر ملت‌های مسلمان رسیده‌است

ژرفایاب

برای تعیین ژرفنای آب در دریا، به ویژه مناطق ساحلی دریای پارس و دریای مکران، ایرانیان ابزاری اختراع نموده و به کار می‌بردند که شباهت زیادی به شاقول بنایی داشته‌است. هرچند که اختراع این سوند باستانی به سندباد ناخدای پرآوازه ایرانی نسبت داده شده‌است، اما اکتشافات اخیر کشتی‌های غرق شده ایرانی در دریای اژه، که در یورش به یونان شرکت داشته‌اند، نشان می‌دهد که از دوران هخامنشیان، ایرانیان این ابزار را شناخته و به کار می‌بردند

مسافت یاب و واحد سنجش دریایی گره

دریانوردان ایرانی، از زمان‌های باستان، ابزارهایی برای پیمودن مسافت‌های دریایی به کار می‌برده‌اند. یکی از این ابزارها ریسمانی بوده که دارای گره‌هایی در طول خود بوده و به تدریج باز می‌شده، که پس از رسیدن به انتها، آن را می‌پیچیدند و دوباره استفاده می‌کرده‌اند.

رهنامه‌ها

ره‌نامه‌ها، نقشه‌ها و نوشته‌هایی بودند که در آنها کلیه اطلاعات مربوط به دریانوردی ثبت و مستند شده بود. ایرانیان از روزگار باستان، مبتکر و صاحب رهنامه‌هایی بوده‌اند و به کمک آنها دریانوردی و دریاپویی می‌کرده‌اند. رهنامه‌های ایرانیان، اطلاعات و آگاهی‌هایی در مورد بنادر و جزایر، گاه‌نگاری و جهت یابی، جریان‌های دریایی، جریان‌های هوایی، ابزارهای دریانوردی و... را در بر داشته‌اند. پس از اسلام، بسیاری از رهنامه‌های دوران ساسانی به عربی ترجمه شد و دریانوردان دوران اسلامی، بهره فراوانی از آنان برگرفتند

 

پیل الکتریکی

در سال ۱۳۳۰ خورشیدی، باستان شناس آلمانی ویلهلم کونیک و همکارانش در نزدیکی تیسفون ابزارهایی از دوران اشکانیان را یافتند. پس از بررسی معلوم شد که این ابزارها پیل‌های الکتریکی هستند که به دست ایرانیان در دوران اشکانیان ساخته شده و به کار برده می‌شده‌اند. او این پیل‌های تیسفون را باتری بغداد یا باتری پارتیان (Baghdad Battery) نامید. جهت آگاهی بیشتر از این پیل الکتریکی می‌توانید به سایت‌های با موضوع Baghdad Battery در اینترنت مراجعه نمایید. اکتشاف این اختراع ایرانیان به اندازه‌ای تعجب و شگفتی جهانیان را بر انگیخت که حتی برخی از دانشمندان اروپایی و آمریکایی این اختراع ایرانیان را به موجودات فضایی و ساکنان فراهوشمند سیارات دیگر که با بشقاب‌های پرنده و کشتی‌های فضایی به زمین آمده بودند، نسبت دادند، و آن را فراتر از دانش متفکران و پژوهشگران ایرانی دانستند. برای ایشان پذیرفتنی نبود که ایرانیان ۱۵۰۰ سال پیش از گالوای ایتالیایی (۱۷۸۶ میلادی) پیل الکتریکی را اختراع نموده باشند. (برای آگاهی بیشتر می‌توانید به کتاب ارابه خدایان نوشته اریک‌فن‌دنیکن مراجعه کنید). ایرانیان از این پیل‌های الکتریکی جریان برق تولید می‌کردند و از آن برای آبکاری اشیا زینتی سود می‌جستند. اما در پهنه دریانوردی ایرانیان از این اختراع جهت آبکاری ابزارهای آهنی در کشتی و جلوگیری از زنگ زدن و تخریب آنها استفاده می‌کردند.

 

نوشته شده در تاريخ دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, توسط مهرداد تولایی |